شيطان و عابد

در بنى اسرائيل عابدى بود به او گفتند: در فلان مكان درختى است كه قومى آن را مى پرستند. خشمناك شد و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را قطع كند. ابليس به صورت پير مردى در راه وى آمد و گفت : كجا مى روى ؟

داستان در ادامه مطلب

ادامه نوشته

سه نفر در غار

پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: سه نفر از بنى اسرائيل با يكديگر هم سفر شدند و به مقصدى روان شدند. در بين راه بارى ظاهر شد و باريدن آغاز نمود، خود را پناهنده به غارى نمودند.

داستان در ادامه مطلب

ادامه نوشته

سيره امام سجاد عليه السلام

يكى از اقوام امام سجاد عليه السلام ، نزد حضرتش آمد و شروع به ناسزا گفتن كرد. حضرت در جواب او چيزى نفرمودند چون از مجلس آن شخص ‍ برفت ، حضرت به اهل مجلس خود فرمود: شنيديد آنچه را كه اين شخص ‍ گفت الان دوست دارم كه با من بياييد و برويم نزد او تا جواب مرا از دشنام او بشنويد.

داستان در ادامه مطلب

پيامبر صلى الله عليه و آله اسلام و نعيمان

(نعيمان بن عمرو انصارى ) از قدماى صحابه پيامبر صلى الله عليه و آله و مردى مزاح و شوخ بوده است نوشته اند: روزى عربى از عشاير به مدينه آمد و شتر خود را پشت مسجد خوابانيد و به مسجد وارد شد و به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله رسيد.

داستان در ادامه مطلب

ادامه نوشته

اخلاق

قال الله الحكيم : (انك لعلى خلق عظيم . 
در حقيقت تو اى پيامبر صلى الله عليه و آله بر نيكو خلقى عظيم آراسته اى ) (6)
قال رسول الله صلى الله عليه و آله بعثت لاتمم مكارم الاخلاق . 
من براى تكميل اخلاق نيك مبعوث شده ام (7)
شرح كوتاه :
اخلاق خوب در دنيا جمال انسان است و موجب گشايش و سرور در آخرت است . بوسيله آن دين صاحبش كامل ، و موجب قرب بحق مى شود هر نبى و ولى و برگزيده خدا داراى اخلاق نيك بودند، و هر مؤ منى بايد براى اينكه ميزان اعمالش سنگين تر باشد، به حسن اخلاق مزين شود.
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: (حاتم (خاتم ) زمان ما كسى است كه خوش اخلاق باشد، و سوء اخلاق صاحبش را به فشار قبر و جهنم مبتلا مى كند و در دنيا هم دوست داران كمى دارد.)
ميزان شناخت افراد فقط علم يا پول يا رياست نيست ، بلكه صفات پسنديده ايست كه دارنده آن نزد حق مقبول و نزد خلق ممدوح و ممتاز مى باشد(8)


شعر ارسالي توسط يكي از دوستان

مريز آبروي سرازير ما را 
به ما بازده نان و انجير ما را
خدايا اگر دستبند تجمّل 
نمي بست دست كمانگير ما را
كسي تا قيامت نمي كرد پيدا 
از آن گوشه كهكشان تير ما را
ولي خسته بوديم و ياران همدل 
به ناني گرفتند شمشير ما را
ولي خسته بوديم و مي برد توفان 
تمام شكوه اساطير ما را
طلا را كه مس كرد، ديگر بدان 

چه خاصيتي بود اكسير ما را


                                                                        شعر ارسالي توسط:محمد